درد دل مامانی با پسرش
سلام عزیز دل مامانی میدونی چند وقتیه که خیلی دلم گرفته ، الهی قربونت بشم عزیزم شاید بعداً که خودت این وبلاگو ازم بگیری و مطالبشو بخونی این موارد غمگینو حذف کنی ، نمیدونم ، نمیدونم... صدراجونی دیشب با خودم فکر می کردم ای کاش آدما میتونستند زمانو به عقب بگردونند و همه ناراحتی ها و مشکلات و بیماریها شو پاک کنند و دوباره بیان جلو... ای کاش میشد با خودم فکر می کردم سال پیش این موقع ها چقدر همه چیز بهتر بود ، همه توی خانواده روحیه های خوبی داشتند به خصوص خاله بتول ... آخه میدونی مامانی از وقتی که عموحسن (شوهر خاله) یک دفعه و بدون هیچ زمینه قبلی مریض شد انکار به همه اعضای خانواده یه شوک بزرگ وارد شد ، همه یه جورایی سردر گم هستند شاید به...
نویسنده :
مامان منیره
8:01