هوا خیلی گرمه مامانی
سلام عزیز دل مامان ، خوبی قربونت برم ؟؟؟!!! هر روز که میگذره شیطونیات بیشتر میشه ، حتی توی راه رفتنت هم شیطونی میکنی و روی نوک انگشتات راه میری !!!!
مامانی اگه بدونی امروز چقدر گرمه ، از وقتی که پام رسیده توی شرکت دارم همینطور خودمو باد میزنم دیگه مچه دستم درد گرفت از بس که خودمو باد زدم...
راستی روز پنجشنبه باهم دیگه اومدیم سر کار کلی پیش همکارا شیطونی کردی ، خانم عاقل مثل همیشه شرمنده کرده بود و برات یه اسباب بازی هدیه داد.جالب این بود که وقتی رسیدیم خونه خوابیدی !!!! وقتی عزیز زنگ زد حالت و به پرسه گفتم :"پسرم از سرکار اومده ، خوب چون یک مرد هستش وقتی از سرکار میاد خسته است و باید بخوابه" عزیز کلی ذوق کرد و قربون صدقت رفت و خندید.
داشت یادم میرفت با مامان و فافا جون رفتیم لباس خریدیم برای پسر گلم ، وای امان از وقتی که وارد مغازه شدیم اینقدر شیطونی کردی تا خاله فافای بیچاره مجبور شد تو رو ببره بیرون که من بتونم با فروشنده صحبت کنم
قربون اون صورت قشنگت بشه مامانی ، آخرای شب ، دیشب اومدیم خونه باباحاجی و عزیز موندیم که پسر گلم صبح زود نخواد بیدار بشه و بد اخلاقی کنه
دوست دارم یه عالمه صدرا مامانی ، بوس بوس بوس