صدراصدرا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

صدرامامانی

اولین رحمت خدا

1390/6/7 8:22
نویسنده : مامان منیره
303 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان ، الهی که قربونت بشم از دیروز بارونی قشنگی شروع شده و خدا رحمت و مهربونشو شامل حالمون کرده ، خیلی از این بابت خوشحالم میدونی عزیزم من کلاً عاشق فصل پاییزم و این بارون قشنگ که نوید بخش رسیدن پاییز هستش به من حس خوبی میده ...

niniweblog.com

راستی همه در انتظار 18 شهریور هستیم یعنی عروسه خاله الی و آقا مهدی ، وای مامانی هنوز هیچ کدوممون لباس نخریدیم ، نه من ، نه بابا حمید گلی نه پسر گلم ... آخه میدونی مامان توی ماه رمضان خیلی سخته که بریم خرید برای همین گذاشتیم بعد از ماه رمضان ، عزیز هم میگه چرا کاراتونو میزارید آخر سر انجام میدید؟؟؟ البته راست میگه ولی خیلی سخت خدائیش...

niniweblog.com

صدراجونی خیلی دوست دارم که برات یه کت و شلواک با پاپیون بگیرم فکر می کنم خیلی جالب میشه ، عمه سمیه میگه کت و شلوار هم خوبه ، ولی میدونی با خودم فکر کردم که کت و شلوار برای سن شما خیلی زیاده مامانی ... حالا باید ببینیم تا آخر این هفته چکار میتونیم بکنیم ، اگه عید فطر چهارشنبه باشه که به نظمر مطمئناً هستش ، میتونیم باهم روز پنجشنبه بریم خرید ، عمه سمیه گفت اگر خواستید منم میتونم باهاتون بیام ، خداکنه بتونیم این پنجشنبه دیگه لباس خریدن رو تموم کنیم ...

niniweblog.com

صدراجون میدونم که خیلی غصه میخوری وقتی بیدار میشی و میبینی مامان نیست ولی تورو خدا کمتر گریه کن ، جون مامانی تحمل غصه هاتو نداره...

منو بابا حمید گلی به اندازه تمام دنیا دوست داریم ، قربونت برم...

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

الی
8 شهریور 90 14:48
عید است و دلم خانه ویرانه، بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا

یک ماه تمام مهیمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه بیا

عید سعید فطر پیشاپیش مبارک



مرسی عزیزم برای شما هم مبارک باشه