صدراصدرا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

صدرامامانی

صدرای عزیز

1390/1/29 9:25
نویسنده : مامان منیره
287 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

روز شنبه قرار بود که باهم بریم کلاسniniweblog.comاما زنگ زدن و کلاس و کنسل کردن niniweblog.com چون اینطوری شد من تصمیم گرفتم که برات رنگ انگشتی و پاستل و دفتر بخرم تا خودت نقاشی بکشی و کلی بهت خوش بگذره niniweblog.comالهی قربونت بشم وقتی اومدم خونه و تو پاستل ها رو دیدی دیگه "می می " رو یادت رفت و نشستی سر دفتر و مداد niniweblog.com

مامان جون اما امان از همون شنبه شب که دیگه نمیشد ساکتت کردniniweblog.comهمینطوری شد که دیگه مامان حسابی عصبانی شد niniweblog.comسریع از خونه باباحاجی اینا رفتیم خونه و همرو ناراحت کردیمniniweblog.com

مامان جون ببخشید باید یه کمی بیشتر به خودم تسلط داشته باشم

مامانی دیروز شرکت نیومد و باهم رفتیم دکتر برخوردار گفتم که برای حساسیت و گریه هات شاید چاره ای داشته باشه که ما رو معرفی کرد به دکتر موحدی و دیروز ساعت حدود ۵/۵ بعدازظهر رفتیم پیش دکتر موجدی که متخصص آلرژی هستش میگن خیلی دکتر خوبیه ولی اصلاْ از منشی اون خوشم نیومد چون خیلی بد اخلاقه و زورکی بهمون نوبت داد. خلاصه مامان جونی حدود ۵/۴ ساعت اونجا بودیم ولی تو خیلی بامزه شده بودی هی دوست داشتم بوست کنم

niniweblog.com

مامان به فدات یه عالمه کار دارم باید برم امیداوارم که خدا همیشه پشت و پناهت باشه

 فلان تا بعد

niniweblog.com

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زينب عشق مامان و بابا
29 فروردین 90 9:27
خدا حفظش كنه ني ني نازتون رو
مامان ابوالفضل
29 فروردین 90 17:04
سلام صدرا جون قراره که مامان و اذیت نکنیا البته اینا اذیت و زحمت نیستن رحمتن خوش باشین